(حسن يوسف) ز حسن صورت ار عالم منوّر میکند يوسف به حسن سیرت اندر دهر م میکند يوسف ز حسن صورت و سیرت که نقاش ازل دادش به مصحف شرح حال خود مصوّر میکند يوسف به چاه از رشک اِخوان سیه دل شد ولی روزی بسی دلجویی از آن ده برادر میکند يوسف نه تنها گشت مجذوب زلیخا ز آن رخ زیبا که جمعی را از آن جذبه مسخّر میکند يوسف معاذالله ، ز تزویر زلیخا گفت از پاکی زهی تقوا که نفرت ز آن بداختر میکند يوسف گواه بیگناهی چون نبودش حق شدش یاور که ناگه کودکی در مه
درباره این سایت